محل تبلیغات شما
هرچقدر هم که می خواهم استرس نداشته باشم نمیشه انگار 

اینکه سلامت باشه و سلامت دنیا بیاد 

یه روزهایی خیلی حساس می شم 

فعلا خیلی وزن اضافه نکردم ، تا پایان ماه سوم ثابت بودم و یکم هم کمتر شدم ، الان 2 کیلو اضافه شدم 

دلم غذهای مختلف می خواد معمولا و دست خودم نیست 

تو مهمانی ها خجالت می کشم از غذا خوردنم 

فعلا تصمیم گرفتم جایی نرم که مجبور به غذا خوردن بشم یا اینکه جوری برم که جای خوردن جدید نداشته باشم 

این مورد رو خودم متوجه نبودم چند هفته قبل که خونه یکی از دوستان بودیم یک دوست دیگمون گفت که دیدم سرشام از همه چیز تست کردی 

بعد جوری درباره بارداری خودش حرف زد که همه اش ویار داشت و نمی تونست چیزی بخوره که من عذاب وجدان گرفتم از اینکه می تونم غذا بخورم :))

از این دست یک بار دیگه هم داشتم که با افتخار میگفت نه ماه رو اینقدر ویار بد داشت و نمی تونست چیزی بخوره 

فعلا تصمیم گرفتم جایی میوه و شیرینی هم نخورم که هی همه بهم عذاب وجدان بدن که من چقدر اشتها دارم و اونها نداشتن 

حالت های تهوع ام هنوز باهام هست دکتر گفت قرص رو بخورم ضرر نداره 

با این حال غذا هم دوست دارم 

وقتی نی نی جون سه ماه اش شده

بهترین روزهای زندگی....

بماند به یادگار از روزهای سخت ....

هم ,غذا ,رو ,گرفتم ,جدید ,، ,داشت و ,تونست چیزی ,نمی تونست ,تصمیم گرفتم ,که من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها